کد مطلب:107166 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

کلمه غریب 006











[صفحه 635]

جد: چاه، ظنون: چاهی كه ندانند آب دارد یا نه، (هرگاه مردی طلبكاری داشته باشد كه نداند وام را از او می گیرد یا نه، اگر وام را گرفت سالی كه بر او گذشته، واجب است زكات آن را پس از گرفتن بدهد). دین ظنون، آن دینی است كه طلبكار نمی داند آن را از بدهكار می گیرد یا نه، مثل این كه طلبكار گاهی امیدوار به دریافت آن است، و گاهی امید به وصول ندارد. این سخن از فصیحترین سخنان است و همینطور هر چیزی را كه در پی آن باشی و ندانی به دست خواهی آورد یا نه آن را ظنون، گویند سخن اعشی نیز دارای این مضمون است. ما یجعل الجد الظنون الذی جنب صوب اللجب الماطر مثل الفراتی اذا ما طما یقذف بالبوصی و الماهر امام (ع) می فرماید: هرگاه تو- مثلا- بیست دینار از كسی طلبكار بودی، و او از تو گرفته و كناری گذاشته است بدون این كه در آن تصرفی بكند، و تو گمان می كنی كه اگر از او طلب كنی، به تو پس می دهد، پس اگر یازده ماه بر آن گذشت و شب اول ماه دوازدهم را دیدند، زكات آن پول بر تو واجب است. اللجب، در شعر اعشی یعنی ابری كه صدادار و با غرش است. مقصودش از (فراتی) همان فرات است، و یاء برای تاكید می باشد، چنانكه در شعر دیگری است: (و الد

هر بالانسان دواری) یعنی: دوار است. و احتمال می رود كه منظورش رود منسوب به فرات باشد. و بوصی نوعی از كشتیهای كوچك (زورق) است. و ماهر یعنی: شناگر. مقصود شاعر آن است كه نباید آن چاهی را كه تردید است آیا آب دارد یا نه- به دلیل دوری شباهت- به فرات در وقت طغیانش تشبیه و مقایسه كرد. و این شعر همچون ضرب المثلی است برای ناهمسانی بخیل با شخص كریم.


صفحه 635.